و دیگر سیگار نکشیدم.
شنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۳، ۰۳:۵۹ ق.ظ
یک شب امام گفتند:« در جوانی سیگار میکشیدم. تا این که یک شب سرد زمستان که پشت کرسی مشغول مطالعه بودم، به مطلب مهمی رسیدم و فکرم به شدت در گیر فهم آن شد. در همین حال برای آوردن سیگار از اتاق بیرون رفتم. پس از بازگشت همین که نگاهم به کتاب افتاد که آن را بر زمین گذاشته و به دنبال سیگار رفته بودم، احساس شرمندگی کردم و باخود عهد کردم که دیگر سیگار نکشم. آن را خاموش کردم و دیگر سیگار نکشیدم».
فاطمه طباطبایی، عروس امام از کتاب «اقلیم خاطرات»